💢چرا و چگونه آموزش و پرورش ما ایدئولوژیک شد؟
✍️عباس کاظمی
قائم مقام دبیر کل سازمان معلمان ایران
صاحب نظران، ایدئولوژی را مجموعه روشهایی می دانند که با ارائه معانی مدنظر، در جهت حفظ و استمرار سلطه، تلاش می کند و به بازتولید علایق خاص طبقه حاکم از طریق کنشها، گفتارها، متون، تصاویر و دیگر نمادها می پردازد.
همه نهادهای فرهنگی و حکومتی مثل مدارس، رسانه ها، احزاب و نهادهای مذهبی، «دستگاه ایدئولوژی» هستند که به گونهای پیدا و ناپیدا و مستقیم و غیر مستقیم به سازماندهی ایدئولوژی رسمی اشتغال دارند و اهدافی چون متقاعد کردن، توجیه علایق و منافع وضع موجود، مشروعیت بخشی، ترویج آموزهها و ارزشهای حاکمیت، القاء نگرشها به ذهن و روح یادگیرندگان و درونیسازی آنها را پیگیری می کنند.
وقتی آموزش و پرورش در انحصار یک ایدئولوژی قرار می گیرد، همهی اجزاء و عناصر آن از جمله برنامه درسی، کتابهای درسی، معلمان، مشاوران، فوق برنامهها و مدیران به خدمت آن ایدئولوژی در می آیند و به تولید معرفت کاذب درباره تاریخ، دین، فرهنگ، جامعه، جهان، اخلاق، حقیقت، زیبایی و…. مشغول می شوند.
در این نظام آموزشی ایدئولوژی محور، مجالی برای تنوع و تکثر، پرسشگری، خلاقیت، آزاداندیشی، استقلال فکری، تغییر، دانایی و پویایی باقی نمی ماند؛ حتی این مفاهیم به خط قرمزها تبدیل شده و از یادگیرندگان رفتارهای تصنعی و ظاهرگرایانه و محفوظات سنتی و طوطیوار انتظار می رود. در این نوع نظام آموزشی، ایدئولوژی به منبعی الهامبخش برای محتواهای آموزشی و برنامه درسی و راهنمای عمل برای برنامهریزان، مولفان کتب درسی و معلمان تبدیل می شود؛ تمام اختیارات تصمیمگیری، در دست حکومت مرکزی است و هیچگونه حق تصمیمگیری به واحدها و بخشهای پایینتر واگذار نمی گردد؛ واحدهای پایینتر و مسئولان آنها، فقط باید مجری سیاستهای حکومت مرکزی باشند و کنترل شدید بر آنها اعمال می گردد. در نظامهایی که ساختارهای آموزشی آنها متمرکز است، همه دانشآموزان در معرض برنامه درسی مشترک و همگانی قرار می گیرند و به دیدگاه مجریان برنامه، یعنی معلمان، هیچ توجهی نمی شود؛ تفاوتهای فردی دانشآموزان، تنوعات فرهنگی و اجتماعی، جغرافیایی، قومی و نژادی در مناطق مختلف کشور معنایی ندارد؛ تکالیفِ قالبی و ویژه بر مدارس، معلمان و دانشآموزان، تحمیل می شود و هویت و شخصیت دانشآموزان، بعنوان افراد دارای ویژگیها و توانمندیهای متنوع، نادیده گرفته می شود.
پیامد همه این موارد، از بین رفتن اعتماد عمومی به نظام آموزشی، انفعال، دلزدگی، بی تفاوتی و مقاومت خاموش است.
انقلاب اسلامی و نظام سیاسی بر آمده از آن، از آغاز، بنیادش بر باور به ارزشهای دینی استوار بوده و همچنان می باشد. در گفتمانها، متون و سخنرانیهای صاحب منصبانِ تراز اول نظام سیاسی، همواره بر این باورها و ارزشها و تقویت، تحکیم و گسترش آنها تاکید شده و می شود.
در بیان اهداف سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز بر تعلیم اصول و معارف احکام دین مبین اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری، پرورش انسان کاملِ متًصف به صفات و ارزشهای اسلامی، ارتقاء بینش سیاسی و اصل ولایت فقیه تاکید فراوان شده و سرلوحه برنامههای وزارت آموزش و پرورش قرار گرفتهاند. در اساسنامه مراکز تربیت معلم نیز هدف از تاسیس این مراکز، تربیت معلمان صالح، ذیفن، آگاه و معتقد به ولایت فقیه اعلام شده و مورد توجه قرار گرفته است. انتصاب مدیران و مسئولان و حتی عضویت در انجمن اولیا و مربیان بر مبنای «اعتقاد به اسلام و التزام عملی به احکام اسلامی و قانون اساسی» صورت می گیرد.
در سند بنیادین آموزش و پرورش نیز آمده است: «مبانی و ارزش های مبتنی بر دین اسلام ناب محمدی یا سازگار با آن، مشتمل برسلسله مراتبی از ارزش هاست که ناظر به همه ی ابعاد زندگی انسان است، زیرا دین اسلام به همه ی عرصه های امور اجتماعی و فردی، دنیوی و اخروی، مادی و معنوی زندگی بشر پرداخته است.»؛ بر این اساس ارزشهای منبعث از دین به صورت متوازن در کتابهای درسی منعکس شده است.
معاون پژوهشی وزارت آموزش و پرورش در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا (۹۹/۰۷/۰۶) اعلام می کند که برنامه درسی غیر ایدئولوژیک وجود ندارد. در سخنان مسئولان فرهنگی، سیاستگذاران، تصمیمگیران آموزشی و ائمه جمعه، آموزش و پرورش همواره محل تربیت نیروهای خدمتگزار به اسلام و نظام و قرآن شمرده می شود.
و همه این موارد پاسخی است برای چرایی ایدئولوژیک بودن آموزش در کشور ما!