حاکمیت ناشنوا و جامعه رنجور
شخصی ناشنوا ، به عیادت همسایه بیمار شتافت
آن ناشنوا پیشِ خود ، پرسش ها و پاسخ هایی را تنظیم کرد بدین گونه ؛
به او می گویم : حالت چطور است ؟
او حتماََ می گوید : بحمدالله ، خوبم .
به او می گویم : خدا را شُکر .
سپس خواهم گفت : غذا چه خورده ای ؟
او خواهد گفت : شربت یا آش ماش خورده ام .
من می گویم : نوشِ جانت .
دوباره خواهم گفت : کدام حکیم برای تو نسخه نوشته است ؟
و او نام یکی از حکیمان را می برد .
من خواهم گفت : قدمش مبارک است .
خلاصه از این گونه پرسش ها و پاسخ های فرضی ، پیش خود آراست و به عیادت بیمار شتافت . وقتی که آن ناشنوا بر بالین بیمار حاضر شد .
از او پرسید :حالت چطور است ؟
بیمار گفت : دارم می میرم .
ناشنوا گفت : خدا را شُکر .
وقتی که بیمار شکر و سپاس او را می شَنود ، پریشان می شود و با خود می گوید : این مردک ، یا هذیان می بافد و یا واقعاََ دشمن من است .
سپس ناشنوا می گوید : غذا چه خورده ای ؟
بیمار می گوید : زهر خورده ام .
ناشنوا می گوید : نوشِ جانت .
از این پاسخ بیمار سخت رنجیده و نژند خاطر می شود .
باز ناشنوا می پرسد : کدام حکیم به درمان تو می آید ؟
بیمار پاسخ می دهد : عزرائیل .
ناشنوا می گوید : قدمش مبارک است
بیمار ، سخت آزرده و دلشکسته با خود می گوید : عجبا ، من می دانستم که او با من میانه خوبی ندارد . ولی نمی دانستم که خواهان مرگ من نیز هست . و آنگاه شروع به ناسزا گفتن و دشنام به آن شخص می کند .
این داستان مولانا ، حکایت حال انسانها و حکمرانانی است که با معیارهای محدود و پیش فرض های بی اساس ، به نتیجه گیری جَزمی و قطعی دست می زنند و لحظه ای هم در این کار درنگ و تأمل روا نمی دارند .
یا کرند یا خود را به کری زده اند ،مطالبات و خواسته های مردم را نمیخواهند بشنوند ،
خود را عاری از هر تقصیر می دانند و همه کاستی ها و عملکرد نادرست را به دشمن نسبت می دهند ،سعی در پاک کردن صورت مسئله دارند ، چشم و گوش بر دخالت های نادرست در امور شخصی افراد،فقر ،بیکاری،تورم وتبعیض و رانت خواری و اختلاس و تحریم ها و….. بسته اند و با اعمال خشونت و سرکوب می خواهند بر واقعیت ها سرپوش بگذارند و با تبلیغات اذهان را جهت دهند ، غافل از آنکه انباشت مطالبات بی پاسخ نه تنها بی اعتمادی را تعمیق می بخشد بلکه زمینه ساز طوفان و طغیانی مهار نشدنی می گردد . اینگونه مواجهه با مطالبات بحق مردم با هیچ عقل سالمی سازگاری ندارد .برای تحقق مطالبات مردم و ایجاد ثبات و آرامش ،تنها راه حل شنیدن صدای مردم و مطالبات آنان است و پذیرفتن سیاست ها وعملکرد های نادرست تاکنونی و اراِئه را ه کارهای علمی و کاربست دیدگاه ها ونظرات کارشناسان غیر ایدئولوژیک و پذیرش ایجاد تغییرات بنیادین . در غیر اینصورت بر شاخ نشسته اید و بن می برید .
بهر خود او آتشی افروختست
در دل رنجور و خود را سوختست
…
گوش حس تو به حرف ار در خورست
دان که گوش غیبگیر تو کرست
«مولوی»