🔴جنبش جوانان و مرگ مدرسه
بیش از دو ماه از از جنبش اجتماعی جوانان در کف خیابان می گذرد زمانی که بحرانی سراسر جامعه را فرا می گیرد و رو به گسترش دارد جامعه شناسان و اندیشه ورزان را به تفکر چرایی آن وا می دارد.
بحرانی که در جامعه ما شکل گرفته است بدون تردید حاصل عملکرد نامناسب حکمرانان مسلط در همه حوزه هاست که از مهمترین آنان حوزه آموزش می باشد اگر حکمرانان و اندیشه ورزان ابعاد بحران را نشناسند ،باهر تدبیر و عملکردی بر عمق آن خواهند افزود. می بایستی تلاش شود تا از زوایای پیدا و پنهان بحران با خبر شویم و دریابیم با چه پدیده ای مواجه هستیم
یکی از مواردی که می توان ریشه های بحران را در آن جست بی گمان چگونگی حوزه آموزش در کشور است. اندیشمندان از سال ها پیش بر موضوع آموزش و برنامه درسی رسمی در مدارس و دانشگاهها و مسئله آموزش و برنامه درسی پنهان یا مستور انگشت نهادند و به بررسی چگونگی و اثرات آن نیز پرداخته اند .
دکترنعمت الله فاضلی در کتابی به نام مسئله مدرسه که به تازگی منتشر کرده به شیوایی و روانی بی نظیری از دو نوع آموزش در کشور سخن می گوید.
یکی از « الگوی مدرسه علمیه دینی و دیگری الگوی مدرسه مدرن عملی» اولی انسان دینی و دومی انسان مدرن می سازد و میخواهد. تکیه گاه و منبع اولی تاریخ ،اسطوره، حافظه فرهنگی و سنت است و تکیه گاه و منبع دومی علم و فناوری فلسفه و سیاست. یکی سوژه مومن می خواهد و دیگری سوژه مدرن.
از ویژگی های نظام سیاسی مدرن افراد و آحاد جامعه را شهروند بشناسد و زمینه رشد و پرورش آنها را فراهم سازد، در زبان فلسفی این شهروند پروری را پرورش سوژه می گویند. شهروند به معنای دقیق آن سوژه مدنی است.
اگر نظام های سیاسی مدرن و کارآمد باشند، می توانند اتباع خود را به گونهای پرورش دهند که از همه حقوق خود برخوردار شوند در عین حال وظایف و مسئولیت های مدنی شان را نیز به نحو مطلوب ایفا کنند اصلی ترین کار نظام آموزش « تربیت سوژه مدنی» است انسانی که بتواند در ساختار شهری و کلانشهری امروز زندگی کند و قابلیت ها، مهارت ها و توانمندی های لازم را برای زندگی در فضای شهری به دست آورد،
سوژه های که در انجمن های مدنی عضو می شود داوطلب فعالیت های مدنی هستند، در انتخابات مشارکت فعال دارد، به حقوق خویش آگاه است و میتواند چگونه مسئولین سیاسی را پاسخگو کند، چگونه زیر بار زور نرود و ….. به طور کلی مطالبه گر است و حقوق شهروندی خویش را می شناسد نه تنها به حقوق و وظایف خود آگاهی دارد بلکه که می داند چگونه خلاق باشد بیافریند و نوآوری کند و برای تحقق خود و جامعه بیاندیشد کاری که آموزش باید بکند ساختن «سوژه مدنی» است. که خلاق، پرسشگر ،آگاه، دگر خواه، متساهل ،مدارا جو، اهل گفتگو ، حساس به محیط زیست و دلسوز باشد.
مدرسه ایرانی در ساختن این سوژه توانا نیست
سوژه مومن
از همان آغاز انقلاب اسلامی آموزش پرورش بیش از نهادها و سازمان های دیگر کانون سیاست های ایدئولوژیک و حساسیتهای گفتمانی حکومت دینی قرار گرفت. و سیاست پرورش سوژه مومن را پیگیری کرد. دال مرکزی گفتمان سوژه مومن سوژه زدایی است، چرا که نظام و آموزش و پرورش آموزش مدرن را خلاف حاکمیت خداوند و مبتنی بر انسان گرایی و جهان بینی لائیک می شناسد .گفتمان سیاسی حاکم دینی تنها با سوژه متجدد و مدنی مدرن سر سازگاری ندارد بلکه سوژه ملی را نیز پارهای از گفتمان غیر و دیگری خود می داند از ابتدای انقلاب اسلامی تا امروز مدرسه و برنامه درسی فضای مناقشه و تنش میان سوژه هاست حکومت از طریق ساز و کارهای اداری به طرد و انکار سوژههای متجدد ملی و مدنی می پردازد اما مدرسه متاثر از فضای جامعه و حتی فضای جهانی است .فضاهایی که با ارزشهای مدنی متجدد و ملی سازگاری بیشتری دارند و در مقابل نسبت به ارزش های اسلام سیاسی حکومت ناهمسو و در ستیزند.
گسترش رسانه ها و شبکه های اجتماعی ماهواره ها و شکل گیری و تشکیل فرایندهای جهانی شدن سیاست رسمی برای خلق سوژه مومن را دچار بحران و اغلب ناکامی کرده است ،حکومت می کوشد در فضایی سوژه مومن پرورش دهد که فرهنگ عرفی و سکولار بر جهان سیطره دارد و ارزش های عرفی از طریق رسانه ها و فرایندهای جهانی شدن بر زیست جهان مردم حاکم است در این وضعیت میان زیست جهان و فضای تعاملات رودررو و زندگی خانوادگی و شخصی و سیستم ،شکاف و تعارض گفتمانی به وجود می آید نظام حکمرانی می کوشد از طریق احکام رسمی و اعمال قدرت عریان و استفاده از ساز و کارهای اداری و سازمانی مدرسه ،دانش آموزان و معلمان را ناگزیر از اجرا و پرورش دستورالعمل ها و احکام و خط مشی های ایدئولوژیک کند این گفتمان خواهان این است که مدرسه و نظام تعلیم و تربیت مطابق گذشته در اختیار روحانیان قرار گیرد و هدف نهایی مدرسه پرورش فرد دینی و انقلابی باشد.
نظام سیاسی با تکیه بر ایدئولوژی دینی برای پوشش و مدیریت بدن معلمان و دانش آموزان برای چگونگی فراغت و تامین نیازهای دانش آموزان به شادی و نشاط، تفکیک جنسیتی و برای دانش و اطلاعات و مهارت ها برنامه و دستورالعمل دارد علاوه بر این تفاوتهای فرهنگی اجتماعی و زبانی دانش آموزان در برنامه درسی رسمی نادیده گرفته میشود اساساً مدرسه فاقد سیاست تفاوت است. فرض مدرسه برای هویت سازی مطابق الگوی سوژه مومن است، سوژه ای که هم به جهان بینی شیعی ایمان دارد و هم بر ارزشهای سیاسی حکومت وفادار است این سوژه فاقد فردیت است و نمی تواند خود باشد و اندیشه ای مستقل را پرورش دهد سوژه مومن سرباز نظام سیاسی است
سوژه مقاوم
در حالی که گفتمان مدرسه با تکیه بر ایدئولوژی و جهان بینی دینی بر حقانیت آموزه ها و احکام خود تکیه دارد و ابزارهای اداری مدرسه و دانش رسمی برای پیشبرد هدفش از (پروژه سوژه مومن )بهره می گیرد .هر سال بر شمار کسانی که در برابر گفتمان مدرسه مقاومت میکنند افزوده میشود این مقاومت هم به صورت مقاومت منفعلانه و هم به صورت مقاومت فعالانه است. مقاومت منفعلانه، شانه خالی کردن دانش آموزان و معلمان از زیر بار مسئولیت و تکالیف مدرسه وهم چنین بی توجهی و بی اعتنایی به دانش رسمی و فرهنگ اموزش حاکم است مقاومت فعالانه شکل پیچیده آشکار و پنهان از فعالیت های دانش آموزان برای تخریب و دور زدن نظم مدرسه و خلق بدیل هایی برای این نظم را در بر میگیرد.
به تعبیر جیمز اسکات گروه های تحت سلطه هنر مقاومت در برابر گروه های مسلط را خلق می کنند گروه های تحت سلطه از دردها، سختی ها ،نگرانی ها و فشارهای گروههای مسلط بر آنان روایت نهانی و گفتمان پنهانی را می سازد که نقد قدرت حاکمان است شایعات صحبت های درگوشی داستانهای عامیانه حالت های چهره و از همه مهمتر از «اشکال گوناگون کم کاری »و غیره پرهزینه کردن روابط قدرت، و شکل های گوناگونی از نافرمانی پنهان ایدئولوژیک علیه حاکمان و گروههای مسلط از سوی ضعیفان اعمال میشود که اسکات نام آن را «الگوهای پنهان سازی نافرمانی» می گذارد. سوژه مقاوم شکل های متعدد دارد و تنها یکی از آنها تن ندادن به برنامه درسی و اجرا و انجام تکالیف و آموزه ها و امر ونهی های مدرسه است
آموزش و پرورش جز از راه پرورش سوژه مدنی قادر به ایفای نقش جنسیتی در جامعه امروز و فردای ایران نخواهد بود .پرورش سوژه مدنی مستلزم پذیرش تفاوت های فردی و فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان است لازمه چنین تحولی بازاندیشی انتقادی در مبانی نظری و سیاسی ایدئولوژیک حاکم از یک سو و از سوی دیگر بازاندیشی انتقادی در ساز و کارهای حکمرانی و اداره مدرسه است ساز و کارهای موجود و آزمون شده اداره مدرسه را به اعمال عریان قدرت و استفاده از تکنیک های سلطه و استیلا کشانده است تکنیک هایی که نهایتاً مقاومت دانش آموزان و معلمان را ایجاد کرده است امروز هم ،«گفتمان دانش آموزی« و «گفتمان معلمی« و هم «گفتمان اولیا »در مقابل گفتمان مدرسه و دانش رسمی قرار دارد و همه اینها بیش از آنکه سوژه مطلوب نظام سیاسی یعنی سوژه مومن را پرورش دهند یا تقویت کنند به مقاومت منفعالانه و فعالانه علیه آن سوق یافته اند به طوری که امروزه شکل مسلط سوژه نظام آموزشی ما، سوژه مقاوم است.
فرایند تمرکز گرایی همراه با ایدئولوژی تمامیت خواه و اقتدارگرا فضای مدرسه را با خفقان، بی انگیزگی، تهی شدن از انرژی های عاطفی فرهنگی پر کرده، برآیند نهایی این وضعیت حذف انسان و انسان ها و سوژه از گفتمان مدرسه شده، حذف انسانها به معنای مرگ یا پایان مدرسه است حتی اگر تاسیسات اداری و کالبد معمارانه مدرسه بماند و گسترش یابد، مدرسه جسدی مرده است.
همانطور که در اعماق جامعه، به وضوح مشاهده می گردد، آموزش و برنامه درسی رسمی، مورد پذیرش جامعه قرار نگرفته و در واقع این مدرسه رسمی است دچار مرگ و شکست شده است و در مقابل سه گفتمان دانش آموزی و دانشجویی و معلمی همراه با اولیا را ،در کف خیابان متحد علیه گفتمان رسمی و حکومتی می بینیم، و از آنجایی که حکمرانان ابعاد بحران را نمی شناسند، نمی توانند تدبیر مناسب را اتخاذ نمایند، لذا با تدبیر نادرست سر کوب و اعمال خشونت، فقط بر تعمیق و گسترش جنبش میافزایند و در نهایت با جمع شدن تقاضا ها و هویت های مختلف، جنبش گسترش و متکثر می شود.
✍عباس کاظمی
منبع:
فاضلی،نعمت الله.(۱۴۰۱)مسئله مدرسه، تهران انتشارات هوش ناب