شانزده آبان سال روز درگذشت موسی اسداللهی گرامی باد
دل نوشته هایی بیاد موسی در آبان ماه نود وهشت
غروب روز یکشنبه ، شانزدهم آبان ماه سال هزار وسیصد و هشتادو نه ، هم زمان با غروب آفتاب طبیعت ، زنگها به صدا در آمدند ، غلغله ای برپاشد ، خبری اندوهبار در گوش ها پیچید که آفتاب عمر زندگی موسی غروب کرد . سقف آسمان برسرمان آوار گشت ، تیرگی شب چند برابر شد ، دست ها به گردن های هم آویخته شد، هق هق گریه ها اوج گرفت وبه ناله تبدیل شد ، نمی دانم شب چگونه به سحر رسید ، برای دیدار آخرین در سرد خانه بر بالینش رسیدیم .
دیدیم ، اجل دل آزرده ترین سرود سرد را نواخته است ، تنی خسته ز جور روزگاران خفته بود و ملالی ژرف در چشمانش نهفته بود ، دامن خاک را مامن امن خویش بگزیده بود ، طوفان غم وزیده بود و شاخه گلی شکسته بود ، شانه ها زین کوه غم خم گشته بود ،قهرمان عرصه اخلاق و ادب ، پهلوان صداقت وسادگی آرام خفته بود ،کوهی از عاطفه فرو ریخته است ، قلبی گرم وآکنده از مهر ا زطپش افتاده بود ، دریای دلسوزی خشکیده بود ، خنده ای بر لبانی همیشه خندان خشکیده بود ، چشم های پاکی از درخشیدن فروایستاده بود . چشمه ها از سیل اشک جوشیده بود ، آسمان هم زین فراق نالیده بوده . کان زری گم گشته بود . موسی سفری بی بازگشت را آغاز کرده بود . در دفتر ایام کارنامه زندگیت همواره جاوید و ماندگار است . هرگز از یادت نمی کاهم .
محبت در دلش بي انتها بود
كلامش بي دروغ تا انتها بود
برايش مهرباني ، زندگي بود
همه زندگيش ياوري بود
سراسر روزگارش كار نيك بود
همه دنيا برايش پوچ و هيچ بود
عزيزم، قربونت تكيه كلامش
صداقت ، سادگي موج در نگاهش
—————–
آرزوي خوابگونه
به ياد موسي
چشم ها مي پايم، تا دري بگشايي
خندانو شوق انگيز ، بسوي ما آيي
همه با هلهله و شادي از جاي برخيزند
به استقبال به سويت با پاي بگريزند
به گرمي، در بغل با تو در آويزند
با مهر بر گونه هايت بوسه ها در ريزند
تو در جمع نشيني و بگشايي دهان
خنده ها باز گرداني بر چهره ها و بر لبان
زين خيال خوش ، كاش از خواب نه بر خيزم
همدمت باشم و با مهرت در آويزم
===================
او خورشید را و مردم را دوست داشت
و در گنجای توان خود کوشید .
برای کینه ورزی ساخته نشده بود
و خواری را نیز بر نمی تافت
نه سَروَری می دانست
و نه بندگی می توانست .
در پس چهره خندانش
ملالی ژرف لانه داشت
و در این جان پرغوغا
که جز برای دوست داشتن نبود
شگفتا که خموشیِ مرگ در آن راه یافت .
او را هرگز را از یاد نمی بریم !
سرود جاندارش را
بدرودِ دل آزارش را
آرمان پاکش را
برگرفته از شعر ی از طبری که مناست احوال موسی هم می باشد
=======================
وصف حال گیتی در فراق موسی
گیتی پریشان گشته است ، ستون دل بشکسته است
زرد و خموده گشته است ، آه و اسف پیوسته است
شادی ز رویش رفته است ، عکسش به دل آویخته است
چشمان او ، رو سوی او پیوسته است
ورد زبانش دمبدم ، نقلی از او پیوسته است
گفت دگر ، او بر زبانش بسته است
آن تاج زرین برسرش ، سلطان قلبش رفته است
آتش به قلبش بی امان ، ، شعله کشان پیوسته است
هفدهم آبانماه نود وهشت