اعتراضات آبان ماه سال نود وهشت در بسیاری از شهرهای ایران و قهر اکثریت مردم با صندوق های رأی در انتخابات اسفند همان سال ، دو حادثه مهم درسال نود وهشت بود که راهبران و تئوریسین های اصلاح طلبان را وادشت تا به تفکر و انتقاد از مواضع تاکنونی خود بپردازند . یکی از مواردی که به صراحت در گفتار ها و نوشته های خود به آن اعتراف کرده اند غفلت از مسأله «عدالت اجتماعی »در گفتار ها و رفتار های سیاسی تا کنونی بوده است ، امروزه در مصاحبه ها و سخنان تحلیل های افراد این جریان سیاسی با صراحت بیشتری از آن سخن به میان می آید . و بطور مشخص تاکید بر نظریه عدالت جان رالز می شود . دکتر بشیریه در کتب ومقالات متعددی عدالت جان رالز با قلمی سلیس و روان توضیح داده است . و هم چنین ترکیب آن را بانظریه گستره عمومی و ایده آل کلامی هابر ماس توصیه نموده است . در این نوشتاربر این نظریه مروری کوتا داریم.
مفهوم عدالت در اندیشه سیاسی:
دکتر بشریه می گوید: مفهوم عدالت از اساسی ترین مفاهیم در فلسفه سیاسی است و پرسش هایی مانند : شیوه های درست زندگی در سطح فردی ، جمعی و سیاسی ، حقوق وتکالیف افراد ، ماهیت سیاست های اقتصادی واجتماعی دولت ها ، بهره برداری متعادل از ثروت و شیوه توزیع آن واهداف مختلف زندگی همه جزیی از بحث عدالت بشمار می آیند . مبحث عدالت در در معنای عملی با مفاهیمی چون برابری ، اخلاق ، قانون، انصاف و آزادی هم خانواده می باشند، از همین رو مفهوم عدالت در معنای گسترده آن با همه مفاهیم وارزش هایی که برای انسان گرامی وارجمند هستند ، پیوندی نا گسستنی دارد .عدالت در معنای وسیع متضمن مفاهیم امنیت ، آزادی و برابری و رفاه عادلانه است .مسأله اصلی فلسفه سیاست هم کاربرد محدود قدرت و توزیع عادلانه آن است بنحوی که زندگی عادلانه از حیث سیاسی تأمین شود .
جان رالز از فلاسفه قرن بیستم است که کوشیده است یکی از پیچیده ترین مسائل فلسفه سیاسی یعنی عدالت را حل کند . دانشمندان بسیاری از نظریه وی الهام گرفته اند .بحث او دربارۀ عدالت معطوف به ساخت جامعه به طور کلی و نهاد های تشکیل دهندۀ آن است.نهادهای اجتماعی شیوۀ دسترسی افراد به منابع را معین می کنند و قواعد تعیین حقوق و امتیازات و رسیدن به قدرت سیاسی وانباشت سرمایه را در بردارند . جوهر اندیشه رالز عدالت به معنای انصاف است . وانصاف به روش اخلاقی رسیدن به اصول عدالت مربوط می شود .
اصول عدالت جان رالز :
رالز دو اصل اساسی برای عدالت مطرح می سازد که در واقع تصویری از جامعه لیبرال دموکرات به دست می دهد که طبق نظر وی جامعه ای است عادلانه و انتظار اورا از عدالت تأمین می کند .
۱-اصل بیش ترین آزادی برابر : اصل اول از آزادی برابر و فرصت های برابر دفاع می کند ، در اصل اول ،حقوق سیاسی و مدنی هرکس با دیگران برابر است و هر نهادی حقی مساوی به آزادی در وسیع ترین معنای آن دارد ، که در عین حال با آزادیی مشابه برای همگان سازگار است و نابرابری هایی که در ساختارها تعین وحفظ می شوند سلیقه ای و خود مختار می داند مگر آن که عقلا بتوان انتظار داشت که به نفع همگان باشند ومناصب وابسته بدان ها به روی همگان باز باشد .
۲-اصل دوم ناظر به این است که در چه وضعی می توان گفت نا برابری ها موجه و عادلانه اند . وی می گوید : تفاوت های موجود در بهره گیری از امکانات زندگی ، که از ساختار جامعه ناشی می شود ، اجتناب ناپذیر است . و هدف اصل دوم عدالت دقیقا این است که تعیین کند درچه زمانی این تفاوت ها عادلانه است ، نابرابری های اجتماعی و اقتصادی باید به نحوی تنظیم شود که به نفع محترومترین افراد باشد .
حکومت لیبرال دموکراتیکی که اصول عدالت رالز را اجرا می کند چه ویژگی های عمده ای دارد ؟
کوشش در نظارت بر اقتصاد آزاد از طریق وضع مالیات و انتقال در آمد ها ، حفظ رقابت در بازار ، استفاده کامل از منابع ، توزیع ثروت ،تامین حداقل معیشت ، ایجاد برابری در فرصت ها ( از جمله در آموزش عمومی ) جلوگیری از تمرکز قدرت ، به سود آزادی و برابری فرصت ها ازجمله ویژگی های یک حکومت لیبرال دموکرات می تواند باشد .بنابراین از نظر اقتصادی نظام سرمایه داری خصوصی و آزادی بازار کار و سرمایه هم چنان برقرار است .و نابرابری در در آ مد ها و در بهره مندی طبقات عادلانه و موجه است ، درصورتی که منطبق با اصل دوم باشد .به موجب این اصل ، نابرابری وقتی عادلانه است که موجب وخیم تر شدن وضع تهی دستان نشود .نابرابری مورد انتظار رالز در جهت ایجاد انگیزه و کارایی اقتصادی وشتاب پیشرفت صنعتی است . رالز استدلال می کند که چون نابرابری بیش از حد در درآمد به نابرابری در قدرت وسلطه می انجامد و تمرکز قدرت اجتماعی هم مانع آزادی و برابری فرصت هاست . پس حکومت باید برای رعایت این حد دخالت کند . بطور کلی برطبق اصل اول رالز می باید ثروت از طبقات بالا به طبقات پایین سرازیر شود و دولت به این منظور در برابر گرایش عمومی بازار به تمرکز ثروت موانعی ایجادکند . اما برطبق اصل دوم عدالت ، این گونه توزیع ثروت و مداخله دولتی نباید از حدی فراتر رود که کارایی و تولید اقتصادی را کاهش دهد و به انگیزه افراد آسیب برساند .وی در تعبیری دیگر از شرط برابری فرصت ها سخن می گوید یعنی کسانی که استعدادها و توانایی های یکسان دارند ،قطع نظر از وضع طبقاتی آنان باید امکان موفقیت یکسان داشته باشند بنابراین باز بودن راه رسیدن به همه مناصب بر روی واجدان شرایط قطع نظر از طبقه آنان ، رفع موانع آموزشی در راه پیشرفت افراد ، اجباری و رایگان شدن آموزش اولیه همگانی ، حذف ملاحظات طبقاتی از حوزه آموزش، گسترش نقش مدارس در رفع نابرابری های طبقاتی و غیره شرط تأمین برابری در فرصت هاست .دکتر بشیریه معتقد است که اصل نابرابری باید چنان برقرار شود که اولا به سود همگان باشد و ثانیا متعلق به مناصب ومقام هایی باشد که راه رسیدن به آن بر روی همه باز است . بدین سان سهم افراد از امتیازات اجتماعی به تصادفات طبیعی واجتماعی بستگی پیدا نمی کند . به نظر رالز هیچ امر تصادفی نباید در توزیع پاداش ها وامتیازات اجتماعی موثر باشد . بطور خلاصه دو اصل عدالت مبین این اندیشه است که هیچ کس نباید کمتر از آنچه در نظام توزیع برابر کالا های اساسی کسب می کند به دست آورد ، و نابرابری های حاصل باید به نفع کسانی تمام شود که وضعشان کم تر از وضع دیگران در این روند بهبود یافته است .و این همکاری اجتماعی موجب پیشرفت کلی جامعه می گردد.
چگونه به برداشتي از عدالت برسيم كه بر حوزه هاي مختلف قابل اطلاق باشد؟
رالز وضع نخستين ايده آل فرضي را پيشنهادمي دهد.وضع نخستين ايده آل فرضي ، وضعي است كه گروهي از خردمندان جمع مي شوند و به گزينش و تدوين اصول عدالت مي پردازند در اين وضعيت اين افراد مي بايستي منافع خود را در پشت پرده جهل قرار دهنددراين وضعيت اعضاي گزينش گر اصول عدالت چيزي در باره امتيازات طبيعي ، اجتماعي، تربيتي ، شغلي ، مالي ، ارزشي خود و موكلان خود نمي دانند دراين وضعيت گزينش گر نمي داند آزاد است يا برده، ترك است ، يا فارس يعني همگان حضور دارند .در واقع گزينش گران بايستي اين ويژگي ها را لحاظ كنند ودر مقابل منافع خود پرده اي بكشند تا آنها را نبينندو در گزينش دخالت ندهند . و اصول عدالت بايد داراي ويژگي هايي باشد كه بين سياه و سفيد ،زن ومرد،فقير و غني ،باسواد و بي سواد،جوان و پير فرقي نبيند و نگذارد. دكتر بشيريه براي پاسخ به سئوال چگونگي دستيابي به اصول عدالت مي گويد بايد دو موضوع را مد نظر قرار دهيم ١-شكل رسيدن به اصول عدالت ٢-محتوي عدالت . وي محتواي عدالت را تابعي از شكل آن مي داند كه بايد در بستر شكل يعني در بستر توافق ودر حوزه عقل عمومي نتيجه گيري شود يعني همگان در رسيدن به برداشت مشتركي از آن دخالت داشته باشندبه نظر ايشان نظريه جان رالز در تركيب با نظريه گستره عمومي يورگن هابر ماس مي تواند چنين شكلي را مشخص كندوي وضعيت گزينشي ايده آل جان رالز را همانند وضعيت كلامي ايده آل مي داند.بطور كلي شكل رسيدن به اصول عدالت مستلزم دخالت عقل جمعي است، توافق جمعي بر سر عمل عادلانه شرط عدالت است و توافق جمعي در وضعيت كلامي ايده آل اتفاق مي افتد كه مجالي براي عقل تك گفتار در هر مورد نخواهد بود. وي مي گويد ذهن تك گفتار خواه فلسفي ، خواه طبيعي و خواه ديني ، چون بر اساس الگويي از پيش تعيين شده به مسأله عدالت و اصول آن مي نگرد، به بنياد آن صدمه مي زند اديان به شيوه اي تك گفتاري نظر به محتواي عدالت دارند..
هر وضعيت تك ذهني و تك گفتاري سر انجام به كاربرد زور و اجبار مي انجامد اما از توافق عقلاني حاصل از تر كيب وضعيت كلامي ايده آل و وضعيت گزينشي ايده آل به اصول عدالت مي رسيم.
اصلاح طلبان باید براي استحكام و گسترش پيوند خود با جامعه مدني و بدنه اجتماعي و بویزه اقشار کمتر برخوردار که جمعیت عظیمی از کشور را تشکیل می دهند ، بر اساس خرد جمعي حاصل از تركيب دو وضعيت پيش گفته اصول عدالت را استنتاج نمايند.و در برنامه های خود برجسته و به شعار های مطالباتی تبدیل نمایند ، و در راستای تحقق آنها به جد کوشا باشند ، آنگاه از حمایت توده ای و مردمی پایدار ی برخوردار خواهند بود که می تواند توازن قوا را به نفع جبهه اصلاحات تغییر دهد و با پشتوانه اجتماعی قوی موانع توسعه همه جانبه را از پیش پا بردارد.
منابع:
۱-بشیریه ، حسین(۱۳۹۲) ، لیبرالیسم و محافظه کاری ،تهران ، نشر نی
۲-بشیریه ، حسین (۱۳۹۵)، عقل در سیاست ، تهران ، نگاه معاصر
عباس کاظمی
قائم مقام دبیر کل سازمان معلمان ایران